|
مصباح یزدی: اطاعت از رییسجمهور اطاعت از خداست
اظهار نظر فوق این روزها خیلی سر وصدا به پا کرده و عده ای را بسی دچار شاخ در آوردگی ! نموده است . من هم اول اندکی متعجب شدم اما از آنجا که استاد مصباح یک فیلسوف هستند و اصولا فلاسفه از سر نفخ شکم و بر اساس هوا وهوس کمتر سخن میرانند واگر دقیقه ای بیان می نمایند آن دقیقه مبتنی بر افکار و تفلسف های قبلی شان هست با اندکی مدیتیشن ! این سخن استاد را نه تنها نادرست وگزاف نیافتم بلکه بر اساس مبانی ایشان کاملا حرفی درست و قابل دفاع می دانم و معتقد هستم این فلسفه ورز نه تنها سخن ناسازواری نگفته بلکه کلامش نشان از انسجام فکری و تسلط بر مبانی فکری خود دارد . البته مسلما این نظر مبانی مختلفی دارد اما مبنای اخلاقی ان در نظریات استاد به شرح ذیل است .
استاد در نظام فرا اخلاقی که از اسلام ارائه می نمایند بیان می دارند که ملاک تشخیص خوب وبد در مکتب اخلاقی اسلام کمال نهایی انسان وکمال نهایی انسان تقرب به حضرت رب العالمین است . بر این اساس تمامی اعمال و امور در صورتی که منجر به این هدف بشوند به عنوان اعمالی خوب و اگر منجر به این هدف نشوند اعمالی بد خواهند بود و هیچ کار اخلاقی ای بدون سنجش با این ملاک متصف به خوب یا بد بودن نمی شود . مثلا بر اساس این ملاک راستگویی همیشه خوب نیست بلکه تنها در جاهایی خوب است که موجب کمال وقرب الهی شود . اگر راستگویی فرد را به خدا نزدیک میکند عملی خوب و اگر از خدا دور می کند عملی بد است . ایشان معتقد هستند این نزدیکی به خدا امری اعتباری و جعلی نبوده وتابع مصالح ومفاسد واقعی جامعه است .« هر جا مصلحت اجتماعی باشد آن حکم نیز هست [یعنی حکم به خوب بودن ] گرچه از طریق دروغگویی باشد و هرکاری که موجب مفسده اجتماعی شود ، بد است هر چند آن کار راستگویی باشد »( مصباح یزدی ، محمد تقی ، فلسفه اخلاق صفحه 165)
بر این اساس، نظر ایشان مبنی بر این که اطاعت از رییس جمهور اطاعت از حضرت حق و واجب است بدین خاطر است که ایشان اطاعت از رییس جمهور فعلی را به مصلحت جامعه و در نهایت موجب تقرب به ذات الهی وبه عبارت دیگر بالاترین مرتبه خوب یعنی واجب می دانند . حالا من وشما البته می توانیم در مورد مصداق با ایشان دعوا کنیم وبگوییم اطاعت از رییس جمهور فعلی به مصلحت جامعه نیست که در این جا دیگر در مبنا و اصل حکم و تفکر ایشان خللی وارد نمیشود و اختلاف ما با استاد یک اختلاف مصداقی است که البته از انجا که فلاسفه بیشتر در صدد بیان احکام کلی هستند و مصداق یابی از وظایف آنان محسوب نمیشود نمیتوان بر استاد خرده گرفت . به عبارت دیگر تعیین مصداق در فلسفه نوعی مثال آوردن است و در مصداق هم جای مناقشه نیست نتیجه آن که نظر استاد با سایر نظراتشان تناقض درونی ندارد اما این که تناقض برونی دارد یا نه باشد برای فرصتی دیگر .
بی ربط نوشت : 40 روزی برای تعطیلات !! بندر عباس بودم . تابستان هایش تمرین خوبی است برای آمادگی ورود به جهان دیگر .
|
من عشق فعفّ وکتم ثم مات ، مات شهیدا
عاشق نشدم ؟؟! عفت نورزیدم ، پنهانش نکردم و هنوز هم زنده ام اگر بمیرم لاجرم پلید مرده ام !
|