یکی از سؤال های اساسی که فلسفه اخلاق متکفل پاسخگویی به آن است این سؤال است که« آیا ارزش ها عینی هستند یا ذهنی؟به عبارت دیگر آیا ما خوب را می خواهیم چون خوب است ،یا این که خوب، خوب است چون ما آن را میخواهیم؟»پاسخی که به این سؤال داده میشود ، مشخص می کند که فرد در زمره عینیت گروان است یا ذهنیت گروان.«عینیت گروی اخلاقی به دو صورت مطلق و ضعیف شده مورد اعتقاد است.صورت مطلق این نظریه به طور کلاسیک از سوی افلاطون اظهار شده است.وی معتقد بود ،خیر اخلاقی وصف ناپذیر و مستقل است .در دوره معاصر نیز فلاسفه ای چون مور معتقد به وجود ارزش هایی مستقل از انسان و مصلحت های عقلانی بوده اند . قائلان به شکل ضعیف شده عینیت گروی اخلاقی ،ارزش ها را صفات یا کیفیاتی ظهوری در طبیعت اشیاء میدانند که در اثر برقراری رابطه با انسان به ظهور میرسند.» به هر حال «یک نظریه اخلاقی را در صورتی عینی میدانیم که معتقد باشد صدق معنایی که به واسطه یک جمله اخلاقی بیان میشود،مستقل است از شخصی که این جمله را استعمال میکند ونیز مستقل است از زمان و مکانی که در آن ،این جمله را استعمال کرده است.»منطق گروی اخلاقی،شهود گروی، نظریات حس اخلاقی،نظریات الهیاتی و طبیعت گروی عینی،همگی در زمره نظریات عینیت گرایند.
در طرف مقابل ،«یک نظریه اخلاقی ذهن گروانه ،نظریه ای است که به حسب آن احکام اخلاقی درباره انسان ها،احکامی است درمورد نحوه واکنش مردم نسبت به این انسان ها یا افعال،یعنی نحوه تفکر یا احساس ایشان نسبت به آن ها»«عجالتاً نظرات ذهن گروانه را میتوان بر اساس این که آیا احکام اخلاقی درباره افکار یا احساسات گوینده است یا درباره افکار گروهی از مردم است یا احساسات انسان بما هو انسان ،به سه دسته طبقه بندی کرد.»روایت های معتدل تری نیز از ذهن گروی اخلاقی وجود دارد که از آن جمله میتوان به نظریه مکی اشاره کرد.
در فلسفه اسلامی سه دیدگاه عمده درباره عینیت و ذهنیت ارزش ها و احکام اخلاقی وجود دارد که به شرح ذیل میباشد:
1-ارزش ها اموری عینی و حقیقی بوده و نقش انسان نسبت به آن ها ادراک محض است؛به عبارت دیگر خوب و بد از دسته معقولات اولی یا مفاهیم ماهوی است.به نظر میرسد متکلمان معتزلی و همچنین متکلمان آغازین شیعه بر این باور بوده اند.
2-ارزش یک امر قراردادی محض است ،مثلاً خوب یعنی آنچه به صورت قرارداد در جامعه مرسوم شده و مردم آن را قبول کرده اند و بد یعنی آنچه مرسوم و مورد قرارداد نیست.در این معنا خوب و بد دارای ما بازاء عینی نیست.این نظریه مورد اعتقاد بسیاری از فلاسفه از جمله ابن سینا وتمامی منطق دانان بوده است.در دوران معاصر ،این نظریه به شکلی نوین وبا نام نظریه « اعتباریات »توسط علامه طباطبایی مطرح شده است.
3-ارزش ها اموری عینی هستند ،اما مانند مفاهیم ماهوی نیستند که ما بازاء عینی داشته باشند بلکه امور خارجی بدان ها متصف و ارزش ها از آن ها انتزاع میشوند؛به عبارت دیگر ارزش ها از سنخ معقولات ثانی فلسفی هستند.فلاسفه معاصر مسلمان اکثراً پیرو این نظریه اند.
|