تدریس با اعمال شاقه ! (سه شنبه 88/12/4 ساعت 2:10 عصر)
این ها بخشی از نوشته های بچه ها در برگه های امتحانی هست . گاهی گریه و گاهی خنده آدمی را بر می انگیزد !
«با عرض سلام و خسته نباشی به استاد عزیز در طول ترم .از زحمات شما بسیار سپاسگزارم . استاد ولی من در شرایط خیلی بدی قرار دارم شوهرم 3 سال پیش فوت شد و چون کاری ندارم نتوانستم سر کار بروم و مخارج زندگی دو بچه یتیم خود را تامین کنم از شما خواهش میکنم مرا یاری کنید . در ضمن اگر نتوانستم درست سر کلاس حاضر باشم بخاطر شرایط خانوادگی شوهرم بود که با دانشگاه رفتن من مخالف هستند . »
«استاد . من ماه های اولم هستم و حالت تهوع داشتم نتونستم تمرکز کنم وخوب جواب بدم کمکم کنید . »
«استاد تو رو خدا بهم نمره بده خیلی خوندم استاد به قرآن خوندم نزار بیفتم . »
«کمکم کن که ترم آخرم به امید تو !!»
«ببخشید استاد امتحانتون خوب بود و ما چون روز قبل امتحان داشتم و امروز هم ساعت 8 امتحان زبان داشته نتونستیم درست به سوالات شما پاسخ دهید . ترم آخرمان است دست نمره تان ممنون میشوم بگیرید بالا ! »
«سلام استاد خسته نباشید ! من پسرم سرما خوردگی شدید وتب داره نتونستم بیشتر از این بخونم خواهشا یه ارفاقی به من بکنید .»
«سلام استاد خسته نباشید مطمئنم امتحانم و خوب ندادم . اما استاد نفرمائید که تلاش نکردید چون واقعا خوندم اما هر چه فشار به مغزم میارم بیشتر یادم نمی یاد در واقع نمیدونم چرا اینطوری شده اما بخدا استاد تا حالا 7 تا امتحان دادم کمترینش ر و17 گرفتم اگه باور ندارید می تونید از آموزش بپرسید . در واقع استاد من باید معدلم بالای 18 باشد در این صورت از طرف کمیته ی امداد بهم کامپیوتر میدهند . چون رشته کامپیوتر هستم واقعا به کامپیوتر نیاز دارم و واقعا یه کاری کنید تا از 17 پایین تر نشم چون درس 3 واحدی است ونمره ی معدلم را خیلی پایین می آورد . و باید قید کامپیوتر را بزنم . اگر بهم لطف کنید ممنون میشوم . سپاس گذارم ! »
«نکته ! سلام استاد از شما خواهش میکنم به خاطر رضای خدا که شده کمکم کنید من به خاطر درسم دارم تو خونه های مردم کلفتی میکنم تا درس بخونم و پدر مریضی دارم که در بیمارستان بستری است و موقع امتحانات دچار مشکل شدم و چون نگران بابام بودم رفتم شهرستان ونتونستم بخونم وتا جایی که تونستم نوشتم . »
« سلام استاد . بخدا جزوه که می آمدم سر کلاس خوندم و هرچه فهمیدم نوشتم با این که شرایط خیلی سخت است چون ماه آخر حاملگی ام بود اینقدر سخت بود برایم روی صندلی چوبی . خواهش میکنم استاد نمره قبولی کمکم کنید . بخدا استاد حقیقت به عنوان خواهر گفتم . خداحافظ . متشکرم . »
«استاد سلام . امتحان خیلی سخت بود . من هم خیلی خوانده بودم ولی هیچکدام از سوال ها مثل جزوه نبود . تورو به خدا قسمتون میدهم خودتون کمکم کنید من خیلی مشکل دارم اگر این ترم بیفتم خیلی بد می شود من از شهرستان آمدم خودتون کمکم کنید . به هر که میپرستید کمکم کنید دعاتون میکنم ان شا الله هر چی بخواهید خدا بهتون بده . ممنون حتما این را بخوانید . »
یکی از بچه ها هم صفحه اول را کلا خالی گذاشته ونوشته بود : «صفحه اول صفحه صفا و دوستی و همدلی ، خالی باشد بهتره ! ممنون .»
عباس دهقانی نژاد