با سلام
باور صادق موجه تعريفي منسوخ از معرفت است چنانچه مي دانيد.پارسال يا پيرارسال در دانشگاه مشترك سابق امان، آقاي دكتر وحيد درباره اين جور چيزها از بافته هاي فلاسفه معرفت شناس، دو روز به طريقتي كارگاهي سخن راندند.جاي شما خالي.ومن هنوز كه هنوز است از مساله مخ در خمره گيج هستم.ماحصل آن كارگاه براي من اين جمله جناب ويتگنشتاين بود كه: بادا كه خداوند به فيلسوفان بينشي عطا كند كه آنچه مردم عادي مي فهمند بفهمند.عرض مي كنم كه آمين يا رب العالمين. باور ها از شعاع صدق و توجيه مي گريزند. هيچ انساني باوري كه صادق و موجه باشد ندارد. انسان ها فقط باور دارند.مثلا باور سياست ما عين ديانت ماست.نه لزومي دارد صادق باشد و نه لزومي دارد موجه باشد.و كدام صدق و كدام توجيه و مسامحه هم اگر كنيم در تعاريف صدق و توجيه،حتي مطلوب هم نيست كه صادق و موجه باشد.چون نتايج بعدي نا مطلوبي دارد و اساسا ناممكن است.و به قول اصوليون از فقها، مورد مخصص نيست.
ببخشيد كه به درازا انجاميد ولي اين درازا نشان دهنده عمق ارادات خاصه حقير به حضرت شماست.اميد كه در مظان استجابت دعا، اين بنده را نيز فراموش نفرماييد بلطفه و كرمه.
غرقه وهميم ورنه اين محيط از تنك آبي سرابي بيش نيست.