سلام.
زخون بود غذا اول و آخر شد خون شير
چو دندان خرد رست از آن شير بجستم.
خون خوارگي اقتضاءاتي دارد و شير خوارگي نيز اقضاءاتي.و تا دندان خرد نرسته است مباد كه حرفي بر خلاف اين اقتضاءات زني.خون خواران و شيرخواران با خرد بيگانه اند.بادا كه دندان خردشان برويد.
دل پرخون بنگر.چشم چو جيحون بنگر.
هرچه بيني بگذر.چون وچرا هيچ مگو.
خوش شدم از آمدنت.دمت گرم و سرت خوش باد...