• وبلاگ : فلسفه اخلاق اسلامي
  • يادداشت : من 1،‏2،‏3 ،‏4 و وبلاگ نويسي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ببخشيد كه نتوانستم ازين سوال و جواب ها بگذرم:

    «من واقعي» مقوله ايست مطلق و نميتوان آن را به نسبي بودن كشاند. اندكي از جايش تكان بخورد ديگر «واقعي» نميتواند بود. اين صفت «واقعي» محمول امريست مطلق: عشق واقعي، انسان واقعي، جهان واقعي،...

    اين «واقعي» يعني شكل «ايده آل» هر چيزي. همچنان كه خودتان در مورد «من واقعي» نيز نوشته ايد، من واقعي معيار سنجش ديگر «من» هاست. حال در مقام پاسخ ميفرماييد:1- (نميدانم منظور شما اين است که آيا فاعل شناساي من واقعي کيست؟ اگر اين باشد که ذهن انسان ها وعقل وخيال انها .)

    كه در خود نوشته وبلاگتان چنين امري را نفي كرده ايد، مني كه در «واقعيت» است را مستقل از ذهن انسانها دانسته ايد. طبق نوشته تان، ذهن انسانها، من دوم و سوم و چهارم را ميسازند و من اول يا واقعي چيزي ست وراي ذهن انسانها و مستقل از آن.

    در بخش ديگر پاسختان نوشته ايد:2- (اگر منظورتان اين است که مي گوييد ما چگونه من حقيقي را از غير حقيقي و ذهني تشخيص دهيم و چگونه بفهميم که آيا من حقيقي ما چگونه است تا خود را با آن تطبيق دهيم )

    تا كنون بحث بر سر «من واقعي» بود و حالا يكباره از «من حقيقي» سخن بميان مي آيد. آيا «حقيقت» و «واقعيت» را يكسان فرض كرده ايد؟ كه منِ واقعي يا همان منِ در واقعيت موجود‍ را منِ حقيقي ميناميد؟

    در ادامه همين بخش دوم آورده ايد:3- (من حقيقي ما چگونه است تا خود را با آن تطبيق دهيم بايد به مباني انسان شناختي رجوع کنيم يعني اين که اگر قائليم خدايي هست واو انسان حقيقي وارزش هاي او را تعيين مي کند خود واقعي را از او بگيريم يا اگر اومانيست هستيم ومعتقديم خود انسان ها ارزش هايشان را تعيين ميکنند بايد به ارزش هاي ان مکتبي که بدان معتقديم رجوع کنيم ) اينهم زيباست كه به تعداد مكاتب و انديشه ها «انسان واقعي» وجود داشته باشد، هم انسان اومانيستي ميتواند واقعي باشد، هم موحد هم ملحد، هم سوسياليست، هم كاپيتاليست و ...

    آنوقت شما بعنوان يك موحد آيا انسان هاي واقعي آن ديگر مكاتب را نيز«انسان واقعي» ميدانيد يا فقط انسان واقعي شما بايد حتما هم «موحد» باشد؟

    ببخشيد اگر سخن به درازا كشيد.

    پاسخ

    سلام . ممنون از سوال ها ودقت هاي قشنگتان . 1 ـ اما اين که فرموده ايد من واقعي مقوله اي مطلق است بستگي دارد به اين که ما در معرفت شناسيمان چگونه بينديشيم . بعيد مي دانيم که با انديشه شما که فرموده ايد (( اينهم زيباست كه به تعداد مكاتب و انديشه ها «انسان واقعي» وجود داشته باشد، هم انسان اومانيستي ميتواند واقعي باشد، هم موحد هم ملحد، هم سوسياليست، هم كاپيتاليست و ... ))ديگر من مطلق معنايي داشته باشد چون شما به شدت آن را نسبي ديده ايد . و گفته ايد متناسب با هر مکتبي من واقعي اي وجود دارد . شهيد مطهري هم در کتاب انسان کامل اين من هاي متعدد را بر شمرده اند انسان کامل از ديدگاه نيچه هايدگر با انسان کامل ابن سينا يا يک مسلمان يا مسيحي خوب مسلما متفاوت است . اما منظور من ، از( واقعي) ، مني است که در خارج وجود دارد ونه الزاما من ايده آل و انسان کامل. بلکه آنچه که هستيم با پيرايش زوايد . من بيش از هر چيز به اين نکته توجه داشتم که ما به خودمان برگرديم واز ديگر بودن يا به تعبير اگزيستانسياليست ها ميانمايگي برون شويم . (البته منکر نميشوم که در نهايت به همان ايده آل بازگشت دارد )2 ـ کاملا درست است که اينجانب من واقعي را مستقل از ذهن دانسته ام . اما اين در مقام ثبوت است نه اثبات . به عبارت خودماني تر اگر ذهن گرا نباشيم بايد همه موجودات را در بودنشان مستقل از ذهن بدانيم اما هيچ واقع گرايي منکر اين نکته نيست که شناخت اين واقعيت ها تنها از رهگذر ذهن صورت ميگيرد . مگر ما ابزار شناختي ديگري هم داريم ؟ آخر حرف واقع گراها اين است که که ما در خارج هويت هاي مستقل از ذهن داريم و شناخت وقتي صورت ميگيرد که تصوير درستي از اين واقعيت ها در ذهن ما نقش ببندد. و عين وذهن تطابق يابند . 3 ـ من در اينجا من واقعي وحقيقي را معادل گرفته بودم . البته به اختلاف اين دو در مراتبي واقفم اما منظور من در اين جا از هر دو تعبير يک معنا بود . 4 ـ بله زيباست که به تعداد مکاتب انسان واقعي داشته باشيم اما به در عمل تنها مي توان در جستجوي يکي بود چون انسان هاي کامل يا من هاي واقعي مکاتب متعدد بعضا با هم متنافر ومتضاد هستند . 5 ـ من به عنوان يک موحد مسلمان معتقدم انسان کامل آن انساني است که اسلام ترسيم کرده وبقيه مکاتب به طور نسبي يا مطلق راه را نادرست رفته اند . اما معتقدم اگر اين کژروي از سر صداقت و حقيقت جويي باشد نه عناد ويا غرض ورزي آنها نيز سر انجام به من واقعي خود يا انسان کامل يا به قول شما ومرحوم علامه جعفري به ايده آل واقعي خواهند رسيد . 6ـ به درازا کشيده شدن سخن توسط شما مايه افتخار و بهجت ولذت است . من خود پرگو هستم و کم انديش اما شما نيک مي انديشيد وسخن هاتان دلنشين ونکته دار است 7 ـ باز هم لطف ومحبت ووقت گذاشتن تان بسيار ممنون ومشعوفم . پدرام باشيد .