• وبلاگ : فلسفه اخلاق اسلامي
  • يادداشت : من 1،‏2،‏3 ،‏4 و وبلاگ نويسي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام خدمت شما.

    جناب استاد من آدم مذهبي نيستم و معتقد به يك جامعه عرفي هستم، كه در آنجا قوانين زميني ست . قاضي و دادگاه و وكيل، كار ديگري دارند. اين در اشاره به گفتار شماست كه فرموديد:«مثلا اگر دادگاه نباشد و قاضي و وکيل نباشد چگونه حدود الهي اجرا شود ؟» اگر شما هم مانند من به جدايي حكومت از دين و ايدئولوي باور داريد، كه اين گفته شما با آن انديشه منافات دارد و اگر هم كه به حكومت ايدئولويك باورمنديد، كه ميتوانم درك كنم نيازمندي خدا به مفتشين را.

    گرچه هميشه با اين تناقضات درگير خواهيم بود كه: آيا خداوند نيازمند اجراي حدودش است؟ آيا حكومت خواستار به بهشت بردن اجباري مردم است؟ و اين قيمومت را از جانب كه بعهده گرفته است؟ كه شنيده ايم:«لا اكراه في الدين» را. آيا مردم بر اساس فطرت خودشان نميتوانند داوطلبانه اين حدود را رعايت كنند؟ چيزهايي بنام فطري بودن دين آيا براي رعايت اين اخكام كافي نيست؟ بگذرين دوست عزيز. من خيلي وارد نيستم به مباحث مذهبي.

    پاسخ

    سلام استاد عزيز. ممنون . مطلبي که گفتم در فرض جدايي دين از سياست هم صادق است . حداقل با ديدي که فلاسفه مسلمان نسبت به جايگاه خدا دارند ناچاريم چنين بگوييم . توصيه شما را به ديده منت پذيرفته و ميگذرم. باز هم از اعتنايتان بسيار متشکرم ومشعوفم و از هداي عزيز که واسطه اين دوستي شده هر چند ناخودآگاه !! نيز بسيار سپاس گزارم .