• وبلاگ : فلسفه اخلاق اسلامي
  • يادداشت : من 1،‏2،‏3 ،‏4 و وبلاگ نويسي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + nini 
    توكه لالايي بلدي چرا خوابت نمي بره
    سلام بر شما و حسن نظرتون.

    سلام عباس جون !

    منت رو سر ما گذاشتيد. اولندش سوال ما رو جواب بديد و يه جمع بندي بفرماييد!

    دومندش اگه من سر كلاس به حرف اساتيد محترم گوش مي كردم تا بفهمم كي چي ميگه كه وضعم اين نبود البته از اون لحاظ؛ يعني اينقدر خوب نبود(از باب دلداري به خودم)

    سومندش خيلي خوشحال شدم كه منو با وبلاگ الله خواه(هميشه موقع نوشتن اسمش يه اضطرابي دارم چون نيست از اسماء متبركه است مي ترسم بيفته زير دست و پا!) آشنا كردي.

    عنوان وبلاگ شما چقدر من اول و دوم ...شما را به هم نزديك مي‏كند؟
    پاسخ

    ممنون از حضورتون .سوال سختي است . اما به نظرم عنوان اين وبلاگ بيش از همه در جستجوي من پنجم است مني كه دوست دارم باشم اما نمي دانم آيا اين مني كه دوست دارم چنان باشم به من واقعي من نزديك است يا خير؟ من با اين عنوان بيشتر در صدد هويت سازي بوده ام تا هويت يابي . اگر فكر ميكنيد كه اين پاسخ سوال شما نيست حق با شماست چون واقعا فعلا نمي دانم !
    سلام عباس جون اگه زحمتي نيس يه توک پا بيا دم در دالون يه چي نوشتم ببين و برو منتظر نظرت هستم البته مفصل كه ميخوام بذارمش تو دالونمشتريام زياد شن .البته ببخشيد كه خيلي محترمانه ازت سوئ استفاده ميكنم كاريش نمي شه كرد .

    سلام...خيلي ممنونم ازت که تو ختم قران شرکت کردي...سهمت از آيات قران از آِيه سوره هود تا 52 سوره يوسف

    ممنون عباس جون . من هم خوشحال شدم

    . راستي منو چه جوري پيدا کردي .

    پاسخ

    به سختي !
    سلام خيلي ارادتمنديم. ممنون از اينكه از حقير يادي كردي و ممنون از اينكه نشاني از خود باقي گذاشتي. مطلب اين پستت جالب بود ولي راهكارت رو به عنوان وسيله مي پسندم نه هدف. هدف رهايي از تعلق است حتي به آنچه ديگران قرار است درباره ما بپندارند.
    پاسخ

    دقيقا !

    مي خواهي توي يه كار خير شركت كني

    پس برو به اين ادرس http://boghz1.blogfa.com/post-126.aspx

    اولاندش سلام!

    دومندش عيدتون مبارك!

    سومندش خيلي ذوق زدم چون :

    اولندش دارم براتو پيام مي ذارم

    دومندش با وبلاگ تو آشنا شدم از طريق وبلاگ محمود همون كه يه ذره بيشتر از رفيق جلاله

    سومندش اينكه محمود از دالون و قلمدون همخبر داده بود

    و از همه مهمتر اينكه خيلي انگيزه پيداكردم تو وبلاگم چيز بنويسم چون چهار تا آدم حسابي مثل تو و سيد و محمود پيدا كردم كه مي تونند غلاطام رو بگيرند.

    البته شما شديد سه تا ... پس پيدا كنيد پرتقال فروش را ؟

    پاسخ

    سلام سيد جانم. خيلي اولندش خيلي ذوق زده ام دومندش و سومندش هم خيلي ذوق زده ام . چارمندش محمود خيلي با حاله كه اين خبر را گذاشته تا ما به هم برسيم . چارمندش كه كه كلي دلم برات تنگ شده . براي تو وشعرهاي قشنگ و شعر خواندن هاي قشنگت و ... . يادش به خير .در ضمن پرتقالتيم !

    ببخشيد كه نتوانستم ازين سوال و جواب ها بگذرم:

    «من واقعي» مقوله ايست مطلق و نميتوان آن را به نسبي بودن كشاند. اندكي از جايش تكان بخورد ديگر «واقعي» نميتواند بود. اين صفت «واقعي» محمول امريست مطلق: عشق واقعي، انسان واقعي، جهان واقعي،...

    اين «واقعي» يعني شكل «ايده آل» هر چيزي. همچنان كه خودتان در مورد «من واقعي» نيز نوشته ايد، من واقعي معيار سنجش ديگر «من» هاست. حال در مقام پاسخ ميفرماييد:1- (نميدانم منظور شما اين است که آيا فاعل شناساي من واقعي کيست؟ اگر اين باشد که ذهن انسان ها وعقل وخيال انها .)

    كه در خود نوشته وبلاگتان چنين امري را نفي كرده ايد، مني كه در «واقعيت» است را مستقل از ذهن انسانها دانسته ايد. طبق نوشته تان، ذهن انسانها، من دوم و سوم و چهارم را ميسازند و من اول يا واقعي چيزي ست وراي ذهن انسانها و مستقل از آن.

    در بخش ديگر پاسختان نوشته ايد:2- (اگر منظورتان اين است که مي گوييد ما چگونه من حقيقي را از غير حقيقي و ذهني تشخيص دهيم و چگونه بفهميم که آيا من حقيقي ما چگونه است تا خود را با آن تطبيق دهيم )

    تا كنون بحث بر سر «من واقعي» بود و حالا يكباره از «من حقيقي» سخن بميان مي آيد. آيا «حقيقت» و «واقعيت» را يكسان فرض كرده ايد؟ كه منِ واقعي يا همان منِ در واقعيت موجود‍ را منِ حقيقي ميناميد؟

    در ادامه همين بخش دوم آورده ايد:3- (من حقيقي ما چگونه است تا خود را با آن تطبيق دهيم بايد به مباني انسان شناختي رجوع کنيم يعني اين که اگر قائليم خدايي هست واو انسان حقيقي وارزش هاي او را تعيين مي کند خود واقعي را از او بگيريم يا اگر اومانيست هستيم ومعتقديم خود انسان ها ارزش هايشان را تعيين ميکنند بايد به ارزش هاي ان مکتبي که بدان معتقديم رجوع کنيم ) اينهم زيباست كه به تعداد مكاتب و انديشه ها «انسان واقعي» وجود داشته باشد، هم انسان اومانيستي ميتواند واقعي باشد، هم موحد هم ملحد، هم سوسياليست، هم كاپيتاليست و ...

    آنوقت شما بعنوان يك موحد آيا انسان هاي واقعي آن ديگر مكاتب را نيز«انسان واقعي» ميدانيد يا فقط انسان واقعي شما بايد حتما هم «موحد» باشد؟

    ببخشيد اگر سخن به درازا كشيد.

    پاسخ

    سلام . ممنون از سوال ها ودقت هاي قشنگتان . 1 ـ اما اين که فرموده ايد من واقعي مقوله اي مطلق است بستگي دارد به اين که ما در معرفت شناسيمان چگونه بينديشيم . بعيد مي دانيم که با انديشه شما که فرموده ايد (( اينهم زيباست كه به تعداد مكاتب و انديشه ها «انسان واقعي» وجود داشته باشد، هم انسان اومانيستي ميتواند واقعي باشد، هم موحد هم ملحد، هم سوسياليست، هم كاپيتاليست و ... ))ديگر من مطلق معنايي داشته باشد چون شما به شدت آن را نسبي ديده ايد . و گفته ايد متناسب با هر مکتبي من واقعي اي وجود دارد . شهيد مطهري هم در کتاب انسان کامل اين من هاي متعدد را بر شمرده اند انسان کامل از ديدگاه نيچه هايدگر با انسان کامل ابن سينا يا يک مسلمان يا مسيحي خوب مسلما متفاوت است . اما منظور من ، از( واقعي) ، مني است که در خارج وجود دارد ونه الزاما من ايده آل و انسان کامل. بلکه آنچه که هستيم با پيرايش زوايد . من بيش از هر چيز به اين نکته توجه داشتم که ما به خودمان برگرديم واز ديگر بودن يا به تعبير اگزيستانسياليست ها ميانمايگي برون شويم . (البته منکر نميشوم که در نهايت به همان ايده آل بازگشت دارد )2 ـ کاملا درست است که اينجانب من واقعي را مستقل از ذهن دانسته ام . اما اين در مقام ثبوت است نه اثبات . به عبارت خودماني تر اگر ذهن گرا نباشيم بايد همه موجودات را در بودنشان مستقل از ذهن بدانيم اما هيچ واقع گرايي منکر اين نکته نيست که شناخت اين واقعيت ها تنها از رهگذر ذهن صورت ميگيرد . مگر ما ابزار شناختي ديگري هم داريم ؟ آخر حرف واقع گراها اين است که که ما در خارج هويت هاي مستقل از ذهن داريم و شناخت وقتي صورت ميگيرد که تصوير درستي از اين واقعيت ها در ذهن ما نقش ببندد. و عين وذهن تطابق يابند . 3 ـ من در اينجا من واقعي وحقيقي را معادل گرفته بودم . البته به اختلاف اين دو در مراتبي واقفم اما منظور من در اين جا از هر دو تعبير يک معنا بود . 4 ـ بله زيباست که به تعداد مکاتب انسان واقعي داشته باشيم اما به در عمل تنها مي توان در جستجوي يکي بود چون انسان هاي کامل يا من هاي واقعي مکاتب متعدد بعضا با هم متنافر ومتضاد هستند . 5 ـ من به عنوان يک موحد مسلمان معتقدم انسان کامل آن انساني است که اسلام ترسيم کرده وبقيه مکاتب به طور نسبي يا مطلق راه را نادرست رفته اند . اما معتقدم اگر اين کژروي از سر صداقت و حقيقت جويي باشد نه عناد ويا غرض ورزي آنها نيز سر انجام به من واقعي خود يا انسان کامل يا به قول شما ومرحوم علامه جعفري به ايده آل واقعي خواهند رسيد . 6ـ به درازا کشيده شدن سخن توسط شما مايه افتخار و بهجت ولذت است . من خود پرگو هستم و کم انديش اما شما نيک مي انديشيد وسخن هاتان دلنشين ونکته دار است 7 ـ باز هم لطف ومحبت ووقت گذاشتن تان بسيار ممنون ومشعوفم . پدرام باشيد .

    سلام

    خدا ما را كمك كند تا به من واقعي خودمون برسيم

    دنياي عجيبيست... و ما غرق در اتفاقاتش... نه در نتيجه ...

    يا زهراي اطهر.س

    سلام. اومدن بهار رو دوباره تبريك ميگم. مطلب خيييييلي جالبي بود. بهره بردم و جدا تلاش دارم تو نوشتن مطالبم به اين نكته توجه كنم. ممنون از لطفتون. به خانواده محترم سلام و شادباش بنده رو برسونيد.

    سلام

    سوال جالبي بود مثل خودت بزرگ و جذاب و ...

    سال نو مبارك

    2 ماه بود فكر مي كردم اين رفيق جلال غفاري اسمش چي بود كه تو وبلاگت اسمش و لينك وبلاگش رو هم ديدم

    راستي متاسفانه موضوع فوت دوستمون جدي است 2 روزه چهره اش با اون لبخند هميشگيش روبرومه

    پاسخ

    سلام عزيزم . محمود يه چيزي بيشتر از رفيق جلال هست !!
       1   2      >